مگالانس می بیند که زندگی هومریم او در روز وارونه می شود ، روزی که سلینا ، زنانی که در سالهای خشونت آمیز هنگام سرباز با ارتش پرو ملاقات کرده بود ، در خیابان لیما به تاکسی خود می پرید.